ملائکه و خدمت به حضرت زهرا (س)
سلمان فارسی می گوید:
حضرت فاطمه (علیهاالسّلام) نشسته بود و با آسیایى که در مقابلش بود جو آسیا مىکرد و دسته آسیا خون آلود بود، و در این حال حسین در
گوشه اتاق از گرسنگى بىقرارى مى کرد. من به فاطمه گفتم:
اى دختر رسول خدا! پوست دستان شما مجروح شده در صورتى که خادمه شما فضّه حاضر و بیکار است.
فاطمه گفت: رسول خدا (صلّى الله علیه و آله و سلّم) به من توصیه کرده که کار منزل یک روز به عهده من باشد و یک روز به عهده او، و نوبت کار او
دیروز بوده است.
سلمان میگوید: به حضرت فاطمه گفتم: من بنده آزاد شدة پدر شما هستم، پس اجازه دهید یا جو را آسیا کنم و یا اینکه حسین را ساکت کنم.
حضرت فاطمه(علیهاالسّلام) فرمود:
من بر آرام کردن حسین تواناترم، تو آسیا کردن جو را عهده دار باش. من مقدارى از جو را آسیا کرده بودم که پس از اذان، اقامه نماز گفته شد،
برخاستم و نمازم را با رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم به جا آوردم، که از نماز فارغ شدم آنچه را که دیده بودم براى على(علیه السّلام)
تعریف کردم، پس او گریه کرد و خارج شد و پس از مدّتى بازگشت در حالى که خندان بود، پیامبر علّت خنده را از على (علیه السّلام) پرسید و او
گفت:
نزد فاطمه رفتم، او را دیدم که بر قفا خوابیده و حسین بر روى سینهاش به خواب رفته است و آسیایى که در مقابل او بود به خودى خود کار
مىکرد.
پیامبر(صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) لبخندى زد و فرمود:
اى على! تو مىدانى که خداوند، فرشتگان زیادى در زمین دارد که تا روز قیامت؛ محمّد و آل محمّد را خدمت خواهند کرد.
**********************************************
رُوِیَ أَنَّ سَلْمَانَ قَالَ
کَانَتْ فَاطِمَةُ (ع) جَالِسَةً قُدَّامَهَا رَحًى تَطْحَنُ بِهَا الشَّعِیرَ وَ عَلَى عَمُودِ الرَّحَى دَمٌ سَائِلٌ وَ الْحُسَیْنُ فِی نَاحِیَةِ الدَّارِ یَتَضَوَّرُ مِنَ الْجُوعِ فَقُلْتُ یَا بِنْتَ
رَسُولِ اللَّهِ دَبِرَتْ کَفَّاکِ وَ هَذِهِ فِضَّةُ فَقَالَتْ أَوْصَانِی رَسُولُ اللَّهِ (ص9 أَنْ تَکُونَ الْخِدْمَةُ لَهَا یَوْماً فَکَانَ أَمْسِ یَوْمَ خِدْمَتِهَا قَالَ سَلْمَانُ قُلْتُ إِنِّی مَوْلَى
عَتَاقَةٍ إِمَّا أَنَا أَطْحَنُ الشَّعِیرَ أَوْ أُسَکِّتُ الْحُسَیْنَ لَکِ فَقَالَتْ أَنَا بِتَسْکِینِهِ أَرْفَقُ وَ أَنْتَ تَطْحَنُ الشَّعِیرَ فَطَحَنْتُ شَیْئاً مِنَ الشَّعِیرِ فَإِذَا أَنَا بِالْإِقَامَةِ فَمَضَیْتُ وَ
صَلَّیْتُ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَمَّا فَرَغْتُ قُلْتُ لِعَلِیٍّ مَا رَأَیْتُ فَبَکَى وَ خَرَجَ ثُمَّ عَادَ فَتَبَسَّمَ فَسَأَلَهُ عَنْ ذَلِکَ رَسُولُ اللَّهِ ص قَالَ دَخَلْتُ عَلَى فَاطِمَةَ وَ هِیَ
مُسْتَلْقِیَةٌ لِقَفَاهَا وَ الْحُسَیْنُ نَائِمٌ عَلَى صَدْرِهَا وَ قُدَّامَهَا رَحًى تَدُورُ مِنْ غَیْرِ یَدٍ فَتَبَسَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ یَا عَلِیُّ أَ مَا عَلِمْتَ أَنَّ لِلَّهِ مَلَائِکَةً سَیَّارَةً
فِی الْأَرْضِ یَخْدُمُونَ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ إِلَی أَنْ تَقُومَ السَّاعَة.
« بحار الأنوار، ج43، ص: 28و29»
محمدعلی قدیری هنگامی که رسول خدا، از جنگ تبوک بازگشت. سعد انصاری به استقبال ایشان شتافت. پیامبر(ص) با او احولپرسی کرد و دست داد. سپس به او فرمود: چرا دستانت خشن و زبر است؟ سعد گفت: ای رسول خد! با بیل طناب کار میکنم طناب میکشم و بیل میزنم تا خرجی خانوادهام را تأمین کنم. پیامبر دست او را «بوسید» و فرمود: این «دستی» است که آتش دوزخ به آن نخواهد رسید. ............... پل ارتباطی: m.h.ghadiri110@gmail.com |